
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۰۳
۱
سیل اشکم به شب هجر چو پیوست به هم
کشتی و نوح به یک موجش بشکست به هم
۲
خواستم نقش مه و سنبله از کلک قضا
نقش رخساره و گیسوی تو پیوست به هم
۳
جز خط و زلف که پیوست به هم کس نشنید
خضر و اهریمن و جادو که دهد دست به هم
۴
چشمکان در خم ابروی کجت دانی چیست
تیغها آخته در حمله دو بدمست به هم
۵
دل دیوانه آشفته چو زنجیری دید
حلقههای خم زلف تو به پیوست به هم
نظرات