
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۱۸
۱
در خرابات مغان تا که پناهی داریم
بسموات و به اهلش همه راهی داریم
۲
بی سر و پای در میکده از پرتو جام
بهتر از افسر جمشید کلاهی داریم
۳
به هجوم ار شکند قلب سپه لشکر خصم
ما همه زخم بر گشته سپاهی داریم
۴
آن دو زلفین رسن باز بیوسف گفتند
کز زنخدان بسر راه تو چاهی داریم
۵
باشارت دو لب نوش تو گفتند بخط
بر لب آب خضر مهر گیاهی داریم
۶
بنده پیر خراباتم و انعام مدام
اگر از میر زمانه گه و گاهی داریم
۷
گر درآئی بصف حشر بدست مخضوب
کشتگانت همه گویند گواهی داریم
۸
نیست در کفه میزان بجز از کوه گناه
از عمل می نتوان گفت که گاهی داریم
۹
قلزم مهر علی در دل ما موج زنست
همچو آشفته اگر نامه سیاهی داریم
۱۰
تا بقلب سپه خصم شکستی آریم
در کمین شب همه شب ناوک آهی داریم
نظرات