
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۲۴
۱
ایکه شد ما در فکرت پی وصف تو عقیم
عقل در معرفت ذات تو چون رای سقیم
۲
سر من قابل فتراک کمند تو نبود
لاجرم در سم گلگون تو کردم تسلیم
۳
مرغ شب گر بتواند صفت مهر منیر
ره سوی کنه کمال تو برد وهم حکیم
۴
غمزه از جا ببرد خلق و گرنه این کار
ناید از نرگس مکحول و زابروی و سیم
۵
تا که آن لعل سخن گوی تو آمد بحدیث
شده از گفته تو حادث اسرار قدیم
۶
عقل در پرده عشاق ندارد راهی
پرده عصمت کبری ندرد دیو رجیم
۷
ایشه ملک حقیقت علی ای معنی عشق
که بود عقل بخاک سر کوی تو مقیم
۸
شاید آشفته زحب تو درآید به بهشت
داخل خلد نشد جز سگ اصحاب رقیم
نظرات