
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۲۷
۱
تا که در حلقه زلف تو پناهی داریم
با همه سلسلهٔ ربطی و راهی داریم
۲
بجز از مرتع حسنت نکند دل خوش جای
تا که از سبزه خط مهر و گیاهی داریم
۳
ما همه یوسف مصرغم عشقیم و براه
جز زنخدان تو مپندار که چاهی داریم
۴
ترک چشم تو بقلب دل عشاق چو زد
گفت این فتح زبرگشته سپاهی داریم
۵
لشکر غمزه خوبان نکند رخنه در او
تا که در کشور دل همچو تو شاهی داریم
۶
نگه مست تو از کعبه بدیرم افکند
این همه مرتبه از نیم نگاهی داریم
۷
گفت از آه سر زلف من آشفته شده
تو مپندار که ما قوت آهی داریم
۸
لاله آشفته چو من زآن خم مو دلخون است
هر دو در سینه نهان داغ سیاهی داریم
۹
تا که خاک در کریاس علی افسر ماست
کی سر افسری و فکر کلاهی داریم
نظرات