
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۲۸
۱
چون خال هندوی تو بر آتش نشستهایم
سوزان ولیک تازه و تر خوش نشستهایم
۲
برد و سلام خواند بر او جبرئیل عشق
در باغ چون خلیل و بر آتش نشستهایم
۳
رد و قبول در کف صورت نگار و ما
چو لعبتی به کاخ منقش نشستهایم
۴
عشق تو آتشی است پی امتحان و ما
اندر خلاص چون زر بیغش نشستهایم
۵
مست شراب رنجه ز درد سر خمار
ما از شراب عشق تو سر خوش نشستهایم
۶
قومی کنند بر سر دنیای دون نزاع
ما فارغ از نزاع و کشاکش نشستهایم
۷
آشفتگی ما چو ز سودای زلف تست
مجموع خاطریم و مشوش نشستهایم
۸
تا رایض است مهر علی چرخ رام ماست
نشکفت اگر به توسن سرکش نشستهایم
۹
ما زر نهایم لیک خود از معدن زریم
پهلوی زر ناب چو مرقش نشستهایم
نظرات