
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۳
۱
دست ساقی آتش افکنده در آب
کاتشم بر جان زد این جام شراب
۲
دفتر تقوی بآب می بشوی
نیست درس عشق محتاج کتاب
۳
مستی و مستوری آتش دان و نی
می بده تا می بسوزانی حجاب
۴
هر که سر خوش آمد از صهبای عشق
هست مستغنی زمستی شراب
۵
حیله و دستان او از من مپرس
بنگر از خون منش دستان خضاب
۶
چشم خواب آلود مست رهزنت
برد از افسونگری از دیده خواب
۷
باز کن آشفته از زلفش گره
تا نگوید کس حدیث از مشک ناب
نظرات