
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۳۲
۱
تا چه شکوه بود از اختر نامسعودم
که به تعداد سگان در شه معدودم
۲
گرچه بردیم بسی رنج زایام فراق
برد در کوی ایاز عاقبت محمودم
۳
لله الحمد که در کوی مغان معتبرم
اگر از خانقه و کعبه دلا مردودم
۴
نکنم طوف حرم رخ ننهم سوی کنشت
با تو سازم که از این هر دو توئی مقصودم
۵
جلوه نور تو بر سجده آدم سبب است
من هم از پرتو مهرت بملک مسجودم
۶
بی تو گر عمر خضر میدهدم معدومم
ور شوم در تو فنا در دو جهان موجودم
۷
منت از دیده ندارم پی دیدار بتان
منکه شاهد بود از پرده دل مشهودم
۸
تا مبادا که کند در تو اثر آتش من
سوختم از تو نهان تا که نه بینی دودم
۹
رنگ می کی رود از جامه مرا ای زاهد
کاز ازل خرقه تن بوده شراب آلودم
۱۰
بافت در کارگه عشق تو نساج مرا
از ولای تو و اولاد تو تار و پودم
۱۱
بعد از این چهره نسایم بدری آشفته
که بخاک درشه جبهه طاعت سودم
نظرات