
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۳۹
۱
زاهد شهر نیم تا به تو تزویر کنم
عاشقم عاشق با عشق چه تدبیر کنم
۲
گوشمالم دهی ای عشق بتان همچون چنگ
که چو بربط همه شب ناله بم و زیر کنم
۳
منکه دانم که کند گنج بویرانه مکان
دل ویرانه خود بهر چه تعمیر کنم
۴
گفت ترک تو مرا ملک ستان شاید گفت
دو جهانی بیکی تجربه تسخیر کنم
۵
چون نسیمم بکف افتد اگر آن زلف سیاه
مو بمو شرح پریشانی تقریر کنم
۶
گفت آهم من اگر برق جهان سوز شوم
عجب است ار به دلی سنگین تأثیر کنم
نظرات