
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۴۲
۱
شاهد عید از در آمد شد ز دل اندوه بیم
ساقی گلچهره کو مطرب کجایی کو ندیم
۲
بعد از این دل مرده نتوان بود کز لطف هوا
مردگان را زنده میدارد از این جنبش نسیم
۳
همره ما باش تا بنمایمت دیر مغان
زاهدا اینست رندان را صراط مستقیم
۴
میزند در پرده مطرب نکته توحید را
فهم این معنی نخواهد کرد جز ذوق سلیم
۵
عکس ساقی را به جام می همیبیند بصیر
آنچنان کز می کند حل معما را حکیم
۶
ارتکاب معصیت را گرچه شد انسان عجول
نیست چندان در بر حلم خداوند حلیم
۷
میکنم من در گنه اصرار کاندر روز حشر
تا توانم کرد میزانش بر عفو رحیم
۸
هست شیطان را طمع آمرزش از عفو خدای
رحمت و انعام ایزد بس که شد عام عمیم
۹
با وجود بسمله نبود ضرر در هیچ شبی
می بده ساقی به بسم الله الرحمن الرحیم
نظرات