آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۷۵۱

۱

من عاشق بتانم و این کار می‌کنم

بر کار عاشقان ز چه انکار می‌کنم

۲

گر عندلیب راست به گل هفته حدیث

من عمر صرف آن گل‌رخسار می‌کنم

۳

من مرغ وحشی و به کسم هیچ انس نیست

خود را به دام عشق گرفتار می‌کنم

۴

پروانه‌ام گریز ندارم ز روی شمع

می‌سوزم و دو دیده به دیدار می‌کنم

۵

هرچ افتد به دست اگر سر و گر که جان

می‌گیریم و نثار ره یار می‌کنم

۶

هرگه که تلخ می‌شودم کام از فراق

ذکر لب و دهان تو تکرار می‌کنم

۷

عشق تو آتشی به نهان زد به جان من

بر من مگیر خرده گر اظهار می‌کنم

۸

آشفته ما و حلقه زنار زلف دوست

بس سبحه‌ها که بر سر زنار می‌کنم

۹

از منجنیق چرخ گر آمد هزار سنگ

جا در پناه خانه خمار می‌کنم

۱۰

می‌گیرم از علی دو سه جام از شراب عشق

سرمست جا به مخزن اسرار می‌کنم

تصاویر و صوت

نظرات