آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۷۷۰

۱

من که نتوانم هوس را پای در دامن کشم

کی توانم عشق را دستی به پیرامن کشم

۲

گر عروسان چمن پیشت به خوبی دم زنند

از قفا بیرون زبان هرزه سوسن کشم

۳

تا مسم را زر کند اکسیر سازی در کجاست

روی آنم نیست تا خود منت از آهن کشم

۴

من جم بی‌خاتمم بر مسند اقلیم فقر

خجلت از بی‌خاتمی باید ز اهریمن کشم

۵

عشقم اندر سینه و دل تابع نفس هوا

دوستم هم‌کاسه و من باده با دشمن کشم

۶

چشم شاهدباز و دل شد مبتلای این و آن

نفس در عصیان و فردا این غرامت من کشم

۷

رحمتی ای عشق تا کی من برم منت ز عقل

آخر ای جان همتی تا چند بار تن کشم

۸

جلوه‌ای ای یوسف مصری که شد چشمم سفید

چند باید انتظار بوی پیراهن کشم

۹

از سر آشفته به گردن منتی باشد مرا

تا به زیر ...مهر مرتضی گردن کشم

تصاویر و صوت

نظرات