
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۷۹۷
۱
به کفر زلف آن ترسابچه تا دین و دل دادم
صلیب رشته تسبیح زاهد رفته از یادم
۲
مرا زین بستگی بس فخر بر آزادگان باشد
مباد آن دم که بگشاید ز رحمت پای، صیادم
۳
نیم خسرو که گر شیرین نباشد شکری جویم
مقیم بیستون عشق پابرجای فرهادم
۴
ز آب دیده آتش زد به خاکم بخت وارونم
شدم چون کوه و هجر تو چو کاهی داد بر بادم
نظرات