آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۸۳۵

۱

من به بیداری شب‌های غمت معروفم

به صِفات سگ کویت صنما موصوفم

۲

نیست محروم‌تر از وصل تو کس چون من زار

گرچه در عشق تو اندر همه‌جا معروفم

۳

به امیدی که دم قتل ببینم رویت

جان به کف منتظر از کشتن خود مشعوفم

۴

تا که عکس تو به بتخانه آذر افتاد

از حرم شوق تو کرده است عنان معطوفم

۵

گفتم آشفته برو از خم زلفش بیرون

گفت حاشا که گذارم وطن مألوفم

۶

من که وقف است زبانم به مدیح حیدر

حاش لله که کس این کار کند موقوفم

۷

یار در پرده و ساقی بده آن جام صفا

شاید از لطف تو این پرده شود مکشوفم

تصاویر و صوت

نظرات