
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۸۳۶
۱
چنان بطره لیلای خویش مفتونم
که در فنون جنون اوستاد مجنونم
۲
زپرده های دورن ای مژه چه میجوئی
که غنچه وش نبود غیر قطره خونم
۳
بیار زآن می گلرنگ ساقی مجلس
که کام تلخ بود عمرها زافیونم
۴
چه احتیاج باین نه سرادق نیلی
که خیمه هاست بسی بر فراز گردونم
۵
مرا که یار بکامست و می بجام امشب
چه شکرها که بگویم ز بخت میگونم
نظرات