
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۸۴۵
۱
در گلستان محبت گل داغی دارم
کز گل یاسمن باغ فراغی دارم
۲
دمد از تربت من لاله از آن فصل بهار
تا بدانی بدل از عشق تو داغی دارم
۳
سرو من قامت دلدار و چمن گلشن دل
لوحش الله که عجب سروی و باغی دارم
۴
طالب سینه سینا نشوم همچو کلیم
تا بطور دل از آن شعله چراغی دارم
۵
جم عهدم من درویش که از همت عشق
بکف از باده گلرنگ ایاغی دارم
۶
شکرین لعل تو چون خال سیه دید بگفت
طوطیان گرد من و میل بزاغی دارم
۷
ندهم آن سر زلفین پریشان از دست
کز دل گمشده آشفته سراغی دارم
۸
تا بود پیشه من عشق و بود عشق علی
لله الحمد زهرکار فراغی دارم
نظرات