آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۸۵۱

۱

ما گدایان درِ میخانه‌ایم

در گدایی شُهره و افسانه‌ایم

۲

هرکجا سر زد گلی ما بلبلیم

هرکجا شمعی بُوَد پروانه‌ایم

۳

کعبه و دِیْر دیگر را طایِفیم

نه مقیم کعبه نه بتخانه‌ایم

۴

سَبحه و زَنّار را بگسسته‌ایم

ما حریف ساغر و پیمانه‌ایم

۵

یار را عمری‌ست جویاییم لیک

چون نکو دیدیم در یک خانه‌ایم

۶

نرگس جادووَشان را سُرمه‌ایم

گیسوی مَه‌پارگان را شانه‌ایم

۷

گوهر اسرار حق را مخزنیم

گنج عشق دوست را ویرانه‌ایم

۸

ما غریبان دیار راحتیم

زآشنایان وطن بیگانه‌ایم

۹

صوفیان از ساز مطرب در سماع

ما به رقص از نعرهٔ مستانه‌ایم

۱۰

هرکه مجنون شد ز سودایی دلا

ما ز سودای علی دیوانه‌ایم

۱۱

همچو آشفته به دریای وجود

طالب آن گوهر یکدانه‌ایم

تصاویر و صوت

نظرات