آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۸۸۲

۱

دلا با خوبرویان عهد بستن

بود پیمان عقل و دین شکستن

۲

دلی کاو پرنیان عشق پوشد

هوس خارش شود در پای خستن

۳

از آن سیمین تنان آهنین دل

خطا باشد وفا و عهد جستن

۴

بسی به از کف غیر آب خوردن

بپیش دوست بر آتش نشستن

۵

در دل بازو عشق تست طرار

چه میآید بگو از دیده بستن

۶

گهی خندم چو صبح و باز چون شمع

بحال خود مرا باید گرستن

۷

گسستم از جهان قید تعلق

زقید عشق نتوانم گسستن

۸

خرامد گر گلم در باغ ایگل

نمیباید تو را از خاک رستن

۹

به دامان علی باید زدن چنگ

ز خلق آشفته می‌بایست رستن

تصاویر و صوت

نظرات