آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۸۸۸

۱

ندیدم دشمنان گشته حبیبان

فغان از گل دریغ از عندلیبان

۲

نه چندانم کشد هجران احباب

که اندر وصل غوغای رقیبان

۳

تو با اغیار چون بادام توام

چو پسته چاک شد ما را گریبان

۴

لب شکرفروشت خان یغماست

همه در کام ما از بی نصیبان

۵

تو سرگرم تماشائی عزیزا

چو یوسف مانده ای در چنگ ذئبان

۶

حدیث عشق از مطرب کنم گوش

اگر صد خطبه خوانند این خطیبان

۷

تو خون آشنایان خورده چون آب

چه غم داری زقتل این غریبان

۸

حکیم از نقطه موهوم غافل

لبت آموخت لبی بر لبیبان

۹

مرا تا عشق استاد سخن شد

فرامش کرده ام درس ادیبان

۱۰

علاج ماست وصل آشفته ورنه

شکیبا کی شوند این ناشکیبان

۱۱

مگو جز با علی و آل او درد

شفا رنجور جوید از طبیبان

تصاویر و صوت

نظرات