آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۸۹۷

۱

دعوی عشق میکنم کذب شده دعای من

رفتی و مانده ام بجا وای من و وفای من

۲

تنگ شده است عیش دل بیگل گلستان دل

رفت بهار و شد خزان تا چه کند خدای من

۳

چون جرسم بغلغله طی نشده چه مرحله

باد صبا بقافله خیز و ببر دعای من

۴

مردم دیده خون شوی وز نظرم برون شوی

تا نه کنی به پیش کس فاش تو ماجرای من

۵

آه سحرگهی بود محرم ماه خرگهی

نامه دل باو رسان قاصد بادپای من

۶

دم زنوا فروهلد برقش از درون جهد

گر بشبی در انجمن نی شنود نوای من

۷

در غم عاشقی زدل خواست گواه مدعی

چهره و اشک و آه من شاهد مدعای من

۸

وه که خلیل کی کند بابت بتکده چنین

کان بت پارسی کند با دل پارسای من

۹

آشفته جز از علی بیم و امید خود نبر

کاز تو بود بهر دو سر خوف من و رجای من

تصاویر و صوت

نظرات