آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۹۳۱

۱

گوش بر افسانه اغیار سنگین‌دل مکن

کار را بر خویش و بر ما ای صنم مشکل مکن

۲

ما رضای دوست را بر خود مقدم داشتیم

بی‌سبب در حق ما اندیشه باطل مکن

۳

ما ز تو یک لحظه‌ای آرام جان غافل نه‌ایم

این تغافل را بِهِل خود را ز ما غافل مکن

۴

جاهلند اهل هوس در علم و عشق و عاشقی

گوش جز بر قول رند عالم کامل مکن

۵

نیست در عهد جوانان و نظربازان ثبات

ای پسر جز خدمت پیران صاحبدل مکن

۶

چون به بحرت گوهر مقصود می‌افتد به کف

با وجود در دگر اندیشه ساحل مکن

۷

نقش رویت ای صنم در کعبه دل جا گرفت

زآب بی‌مهری ز دل این نقش را زایل مکن

۸

نیست جاهل در میان ما و جانان غیر جان

گر دهد جانانه بارت بیم از جاهل مکن

۹

حاصل کون و مکان آشفته مهر مرتضی است

عمر خود را صرف هر سودای بی‌حاصل مکن

تصاویر و صوت

نظرات