آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۹۳۲

۱

دری بود نصیحت جانا به گوش کن

بشنو نوای نای و می ناب نوش کن

۲

این پنبه در دهان صراحی‌ست تا به چند

خیز و برون تو پنبهٔ غفلت ز گوش کن

۳

هشیار را به منزل دلدار راه نیست

از جام عشق باده کش و ترک هوش کن

۴

می‌نوشد ار نگار و به خونت کند نگار

جان دستمزد گوش حقیقت‌نیوش کن

۵

دوشم سروش غیب ز کعبه به دیر خواند

بگشای چشم و گوش به بانگ سروش کن

۶

خود را به بحر می‌زن و برگیر آب از آن

چون ابر نوبهار به بستان خروش کن

۷

از خُم برآر بادهٔ صاف و به جام کن

وآنگه صفا طلب ز من درد نوش کن

۸

خوردی فریب سیم و زر غیر را بتا

ورنه که گفت ترک من ژنده‌پوش کن

۹

آشفته بسته‌اند به قتلت کمر جهان

خواهی اگر مدد طلب از می‌فروش کن

۱۰

نام علی بیار مبر نام دیگران

از ذکر غیر حق تو زبان را خموش کن

تصاویر و صوت

نظرات