آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۹۵۹

۱

دریغ از گردش دوران و دور بی‌ثبات او

که هر لحظه به شویی رام می‌گردد بنات او

۲

چه حرمان‌خیز این صحرا چه آتش‌زاست این بیدا

که زاید تشنگی در کام جان‌ها از فرات او

۳

به جم هم عهد جام وی سریرش خوابگاه کی

از این دو بر دوصد پرداخته بنگر ثبات او

۴

عجوزی عشوه‌گر دوران و خواهانش بود اعمی

بتی سیمین بود دنیا و دل‌ها سومنات او

۵

الا ای آنکه محصولی درودی اندر این مزرع

به مسکینان ببخشا تا که بتوانی زکات او

۶

اسیر چار طبع مختلف تا کی در این دِیْری؟

مجو عهد از موالید ثلاث امّهات او

۷

جهان فانی بود آشفته و لابد فنا گردد

نماند هیچ باقی غیر وجه حق و ذات او

تصاویر و صوت

نظرات