آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۹۷۱

۱

عاشق گریختن نتواند ز بند او

گر شش جهت اسیر بود در کمند او

۲

عاقل اگر چه پند حکیمانه می‌دهد

عاشق چگونه گوش گذارد به پند او

۳

ای عشق از کدام درختست میوه‌ات

کز وهم برتر است نهال بلند او

۴

آمد به شکل نعل سبک خنک او هلال

بر آسمان گذشته همانا سمند او

۵

مرهم به داغ دل چه نهی ای طبیب شهر

درمان ز کس طلب نکند مستمند او

۶

از ملک عشق عقل نیارد گریختن

گرد جهان حصار شود شهربند او

۷

طوطی حدیث آن لب شیرین چو بشنود

تنگ شکر نثار کند پیش قند او

۸

مردم نهند مرهم بر ریش اندرون

ساید نمک به داغ درون دردمند او

۹

آشفته سرّ عشق نداند به جز خدای

بیجا حکیم دم مزن از چون و چند او

۱۰

عشق است مرتضی دو جهان جلوه‌گاه وی

امکان بود تمام اسیر کمند او

تصاویر و صوت

نظرات