
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۹۷۲
۱
شور جنونم میکشد زنجیر کو زنجیر کو
بیچاره ام ای دوستان تدبیر کو تدبیر کو
۲
از بهر قتل عاشقان بنمای تیغ ابروان
افکنده ام از جان سپر شمشیر کو شمشیر کو
۳
نه هر شبی میسوخت نه پرده افلاک را
ای آه آتشبار من تأثیر کو تأثیر کو
۴
غازی چو یکتن میکشد تکبیر از دل میکشد
تو صد هزاران کشته ای تکبیر کو تکبیر کو
۵
گفتی بکفر زلف من اسلام خود را کن بدل
زنار بستم بر میان تکفیر کو تکفیر کو
۶
تا بلکه نخجیرم کند زلفت فکنده دامها
تا در کمندت اوفتد نخجیر کو نخجیر کو
۷
من می شنیدم کز وفا تعمیر دلها میکنی
بهر دل ویران من تعمیر کو تعمیر کو
۸
در خواب زلف آنصم در دست بودی تا سحر
آشفته خواب دوش را تعبیر کو تعبیر کو
۹
خواهم زمدح مرتضی گویم حدیثی جان فزا
من الکنم در این نوا تقریر کو تقریر کو
نظرات