آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۹۷۹

ای صید نگاه تو در چین و ختن آهو

وای غالیه بو مویت چون نافهٔ تو بر تو

۲

خورشید نهد هر روز بر خاک درتو رو

مشک ختنی گیرد از چین دو زلفت بو

۳

با چشمه خور ای ماه یک روز مقابل شو

تا آینه وش گوئی عیبش همه روبرو

۴

نرخ شکر خنده آن خسرو شیرین برد

گیسوش سر فرهاد آویخت بتار مو

۵

از چنبر آن گیسو سر تافته کس حاشا

کاندر خم چوگانش خورشید فلک شد و

۶

از انی انا الله دم آنشوخ نزد هیهات

چون شد شجر سینا یک پرتو حسن او

۷

گر مدح علی گوید بشنو سخن مطرب

واعظ کند ار منعت مشنو سخن بدگو

۸

چون خواجه کریم آمد غم نیست تهی دستی

نیکست مرا معشوق گر زشتم اگر نیکو

۹

آشفته ام و شیدا بی پرده و بی پروا

نه سعدی و نه حافظ سلمان نیم و خواجو

۱۰

گر شعر مرا مقدار نبود بر دانشور

قلب است زرم اما شد سکه به نام او

تصاویر و صوت

نظرات