
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۹۸
۱
علی الصباح که ریزد به باغ اشک سحاب
به عذر توبه شکن میکشان مست و خراب
۲
از آن شراب شبانه کرم کن ای ساقی
که تا ز خاطر مستان بری کسالت خواب
۳
خمار و خواب ز سر کی رود مگر از می
قدح بیار پیاپی مکن دریغ شراب
۴
اگرچه در رمضان بسته بود میخانه
هزار شکر گشودش مفتح الابواب
۵
گذشت آنکه زدی طبل را به زیر گلیم
بگو مغنی مجلس به بانگ و چنگ رباب
۶
صلای عیش به نوروز داده است ملک
غمین دگر ننشینند یا اولی الالباب
۷
مهل به بیهده فیض سحاب در گلزار
که مغتنم شمری فیض صحبت اصحاب
۸
تهی و ساده عیش و نشاط در بستان
به رغم دشمن بدگوی و شادی احباب
۹
ترانه گوی عنا دل ز مقدم گل نو
غزل سرایی آشفته مدحت اطیاب
۱۰
کدام سلسله پاکان نبی و آل کرام
خصوص آنکه به غیب اندر است و بسته نقاب
نظرات