
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۹۸۸
۱
به سومنات اگر ساختند بتکدهای
به غمزه بشکندش آن صنم به عربدهای
۲
سراچه دل تنگ مرا چه وسعتهاست
که هر کناره ز نقش بتی است بتکدهای
۳
اگر نه وقف به دیدار نیکوان میشد
نداشت دیده بینا به دهر فایدهای
۴
به دست باد صبا تا تو دادهای خم زلف
فتاده خانه خرابند خیل غمزدهای
۵
به یاد مغبچه میفروش شب تا صبح
کنم طواف چو کعبه به گرد بتکدهای
۶
بیار آتش سیال زآب می ساقی
بزن به خرمن مستان تو نار موصدهای
۷
به شیر و شکر لعل لبت نخواهم داد
گر از بهشت خدایم دهاد مائدهای
۸
بشوی دفتر تقوی به باده آشفته
اگر به حلقه دُردیکشان درآمدهای
۹
چه غم ز کشمکش روز حشر ای درویش
مگر نه دست به دامان مرتضی زدهای؟
نظرات