آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۹۹۶

۱

به زنجیر جفایی گر نشد بخت دژم بسته

سگ لیلی به مجنون از چه رو راه حشم بسته

۲

مرا حسن ار کرشمه بسته در زلف سیاه او

گدایی را به زنجیری آمیزی محتشم بسته

۳

فراری گفتم از کویش کنم بهر قرار دل

مرا راه گریز آن گیسوی پرپیچ و خم بسته

۴

ره دل‌های مسکین می‌زند طرّار جادویش

نمی‌بینی که در یک چین مو صد دل به هم بسته

۵

زلیخاطلعتی در چاهِ غبغب کرده زندانم

که صد چون یوسف مصری به زنجیر ستم بسته

۶

نه تنها من دل و دین کرده‌ام کابین به جام می

که عقد دختر رَز را به جان زین پیش خم بسته

۷

بنازم غمزهٔ تُرکت که از مژگان و از ابرو

عرب را خیل غارت کرده و ره بر عجم بسته

۸

مگو آشفته طوفان را نشاید بست راه از حُسن

نمی‌بینی که مژگان راه بر چشم چو یم بسته

تصاویر و صوت

نظرات