
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۱۰۳
۱
جز دل نالان مرا ای گل، نه دمساز دگر
غیر بلبل، نیست بلبل را هم آواز دگر
۲
بیدلانت، آگه از راز دلم هم نیستند
کز تو هر یک دیده گاه دلبری ناز دگر
۳
عاشقانت فارغ از رشکند، کز نیرنگ حسن؛
در میان داری جدا با هر یکی راز دگر
۴
یادم آید، کز قفایت میدویدم هر کجا
کبک دیگر بینم از دنبال شهباز دگر
۵
چون بدام از آشیان افتادمت، بشکن پرم؛
تا نماند در دلم امید پرواز دگر
۶
چون زدی تیرم، بکش، مگذار غلطانم بخاک
تا ببازویت نخندد ناوک انداز دگر
۷
آذر امشب از دگر شبها فزون در زاریم
مینوازد مطرب مجلس، مگر ساز دگر
نظرات