آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۱۱۵

۱

مشکل که برم من جان، آسان چو تو بردی دل؛

دل بردن تو آسان، جان بردن من مشکل!

۲

صیاد ز بی رحمی، زد تیری و پنهان شد؛

نگذاشت بکام دل، در خاک طپد بسمل

۳

در حشر چو برخیزم، در دامنت آویزم؛

صد فتنه برانگیزم، کز من نشوی غافل!

۴

لیلی، بفراز تخت، آسوده چه غم دارد؟!

افتاده بره مجنون چون گرد پی محمل!

۵

از هجر منال آذر، کز دوری آن دلبر؛

دست همه کس بر سر، پای همه کس در گل!!

تصاویر و صوت

نظرات