
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۱۱۸
۱
یک قطره خون، ز تیغ بتان وام کردهام؛
در سینه جای داده دلش نام کردهام!
۲
رشکم کشد، که میشنوم صبح از رقیب
درد دلی که شب به تو پیغام کردهام
۳
صیاد اگر ز رحم مرا کشته، دور نیست؛
تأثیر نالهای است که در دام کردهام!
۴
تو در کمین صید دل من نشستهای
من در گمان، که بلکه تو را رام کردهام!
۵
روزم سیاهتر شده از رشک غیر و، من
خوشدل که صبح، هجر تو را شام کردهام
تصاویر و صوت

نظرات