
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۱۲
۱
زمام ناقه گرفته است ساربان تنها
فغان کنم، نکند تا جرس فغان تنها
۲
ز رفتنت بزمین زد مرا چو فرصت یافت
بیا که بیتو مرا دیده آسمان تنها
۳
بگرد محملم اخیار راه اگر بدهند
فتم چو گرد بدنبال کاروان تنها!
۴
بمن که در قفس افتاده ام نمیدانی
چگونه می گذرد ای هم آشیان تنها؟!
۵
بمن که در قفس افتاده ام نمیدانی
چگونه می گذرد ای هم آشیان تنها؟!
۶
نمیروم بستم از در تو، این ستم است؛
که آستان تو ماند بپاسبان تنها!
۷
چو گل بپرورمت، گرچه آسمان دانم
که باغ را نگذارد بباغبان تنها
۸
بهای خون من، این بس بود که برخیزم
بروز حشر از آن خاک آستان تنها
۹
مرا ببر، چو بکوی بتان روی آذر
که غم ز دل نبرد سیر بوستان تنها
تصاویر و صوت

نظرات