
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۱۲۰
۱
در قفس خود را بیاد آشیان انداختم
ناله سر کردم که آتش در جهان انداختم
۲
با کمال ناامیدی، حرف وصل یار را
آنقدر گفتم، که خود را در گمان انداختم
۳
مطرب از فرهاد و مجنون، حرف عشقی میزند
من هم از خود داستانی در میان انداختم
۴
ترک مطلب تا نکردم، ناله تأثیری نکرد
چشم پوشیدم، خدنگی بر نشان انداختم
۵
وای بر حال ملایک امشب آذر کز غمش
ناوک آهی بسوی آسمان انداختم!
نظرات