آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۱۲۵

۱

شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛

روزی که از آن روز کنم یاد ندیدم

۲

یک صید، بمحرومی من نیست، که ناکام

در کنج قفس مردم و صیاد ندیدم!

۳

سرتاسر این بادیه را گشتم و، یک صید

از دام غم عشق تو آزاد ندیدم!

۴

جز روی تو، کز آه برافروخت شب وصل

شمعی که فروزان شود از باد ندیدم

۵

خسرو ز جهان میشد و میگفت که سودی

جز قتل خود، از کشتن فرهاد ندیدم!

۶

فریاد که تا کشور حسن تو شد آباد

یک دل که توان گفتنش آباد ندیدم

۷

آذر همه ی عمر، بشاگردی مشتاق

شادم، که به استادیش استاد ندیدم

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۳۲۹

نظرات