آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۱۵۲

۱

شد از مرگ برادر، دل خراب و سینه ریش از من؛

ندیده هیچ‌کس محزون‌تری در هیچ کیش از من

۲

کنندم خلق منع از گریه و من آنچه می‌بینم

نباید بیش از این در آه و زاری منع خویش از من

۳

نبیند کس پس از من یا رب این ماتم که پندارم

ندیده‌ست این مصیبت هیچ محنت‌دیده بیش از من

۴

به مرگ آن برادر چون نگریم خون، که در مرگش

تسلی می‌دهندم خلق و می‌گریند بیش از من؟!

۵

ندارد سودی آذر گریه، گر پیش آید اندوهی؛

که از آغاز نوش از دیگران بوده‌ست و نیش از من

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۳۴۳

نظرات