آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۱۶۸

۱

شد از دو چشم توام، چشم خون‌فشان هر دو؛

چه کرده‌اند، به این هر دو بنگر آن هر دو!

۲

دو چشم نه، دوز بابل رسیده سحرورند؛

که باشد از فن هاروتشان نشان هر دو!

۳

دو چشم نه، دو نکو نرگس گلستانند؛

که گشته در چمن دل نگاهبان هر دو!

۴

دو چشم نه، دو بلا جاودان خونخوارند؛

که خورده خون کسان، گشته ناتوان هر دو!

۵

دو چشم نه، دو عجب سحر پیشه غمازند

که کرده جان بتن سامری روان هر دو!

۶

دو چشم نه، دو سیه مست ترک بیرحم اند؛

که بسته خنجر خونریز بر میان هر دو!

۷

دو چشم نه، دو جفاپیشه دزد طرارند

که میبرند نهان دل ز مردمان هر دو!

۸

دو چشم نه، دو نظر باز رند عیارند؛

که می کنند بسی فتنه ها عیان هر دو!

۹

دو چشم نه، دو سخن ساز طفل خاموشند؛

که میزنند بسی حرف و بی زبان هر دو!

۱۰

دو چشم نه، دو غزال سفید دل سیهند؛

که میچرند ز شوخی بگلستان هر دو!

۱۱

دو چشم نه، دو حریفند صید کش، آذر

که کشته صید حرم را در آشیان هر دو!

۱۲

ز گیسوان مسلسل بدست هر دو کمند

ز ابروان مقدس، به کف کمان هر دو

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۳۵۱

نظرات