
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۱۸۳
۱
غم نیست دلا در دی، گر توبه ز می کردی؛
بشکن، چو بهار آمد، هر توبه که دی کردی
۲
گفتی: کنمت رحمی، کردی؛ چو زغم کشتی!
ای سست وفا دیدی، کی گفتی و کی کردی؟!
۳
نه کرد و نه خواهد کرد، آتش به نی ای مطرب؛
کاری که تو با جانم، از ناله ی نی کردی
۴
تا دل ز غمت دم زد، کشتیش؛ کنون بنگر
جرمی که زوی دیدی، ظلمی که بوی کردی!
۵
تا کی بجهان جویی، افزونی عمر آذر
خود گوی چه افزودت، این عمر که طی کردی؟!
نظرات