
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۱۸۵
۱
دل ز یار کهن، مگر کندی
که بیاران تازه خرسندی؟!
۲
آه، ای نخل سرکش از جورت
کآشیان مرا پراکندی
۳
رشته ی جان ما گسست دریغ
که بزلف تو داشت پیوندی
۴
بیتو یعقوبم، آگهی از حال
داشت، گرداشت چون تو فرزندی!
۵
بنوازم، چه باشد ار بیند
بنده یی لطفی از خداوندی
۶
بتلافی گریه ی تلخم
داشت در زیر لب شکرخندی
۷
غیر را سوختی ازین غیرت
که بجان من، آتش افگندی!
۸
مرد آذر ز هجر و از مرگش
نتوان یافت جز تو خرسندی
تصاویر و صوت

نظرات