آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۱۸۷

۱

نمی پرسی ز غمناکان، دلت شاد است پنداری؟!

ز فکر بیدلانت، خاطر آزاد است پنداری

۲

چنان ترسیده چشمم از گرفتاری درین گلشن

که شاخ گل بچشم دست صیاد است پنداری

۳

نشد از خنده ی خسرو، تسلی خاطر شیرین؛

هنوزش گوش بر فریاد فرهاد است پنداری

۴

بباغم زد شب آتش در دل، آن مرغی که مینالید

گذارش پیش ازین در دامی افتاده است پنداری

۵

پس از عمری که یادم کرد، از حالم نمی پرسد؛

هنوزش گفتگوی غیر، در یاد است پنداری!

۶

مرا قاصد چو دید، از نامه اش در گریه، شد خندان

ز بانی نیز پیغامی فرستاده است پنداری

۷

ز ذکر صوفیان، نگرفت رونق خانقاه آذر!

خرابات از خرابی تو، آباد است پنداری!

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۳۶۱

نظرات