آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۲

۱

دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را

گر بیتو زنده ماندیم، معذور دار ما را

۲

من بیگناهم، اول جرمی بگو و آنگه

خونم بریز؛ کآخر عذری بود جفا را

۳

یک آشنا ندیدم، کز راه آشنایی

با آشنا بگوید، احوال آشنا را

۴

چون محرمان درگاه، مستند و لا ابالی

با پادشه که گوید ظلمی که شد گدا را

۵

دردی که با تو دارم، با هیچ کس نگویم؛

ترسم که روز محشر، گویند ماجرا را

۶

کردم دعا بجانش، رفتم ز آستانش ؛

کس بود این گمانش، کاین است اثر دعا را؟!

۷

گویند: بنده کشتن، بر پادشه شگون نیست؛

بگذر ز خون آذر، ای سنگدل خدا را

تصاویر و صوت

نظرات