
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۲۰۳
۱
پیران بی گنه را، کشتی گر از نگاهی؛
جرمی نداری آری، طفلی و بیگناهی
۲
هر جا نسیمی آید، کز وی دلم گشاید؛
خوشدل شوم که شاید، پیکی رسد زراهی
۳
رحمی، وگرنه ترسم از سوز دل چو شمعم؛
ریزد ز دیده اشکی، خیزد ز سینه آهی
۴
ای آنکه با رقیبان، همصحبتی دمادم
دردم بجو زمانی، حالم بپرس گاهی
۵
جای چو من گدایی، در بزم چون تو شاهی
نظرات