
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۲۱
۱
غیر، بیهوده، پی یار وفادار من است
نشود یار کسی اگر یار من است
۲
شب به گوشت چو رسد نالهٔ مرغان اسیر
نالهٔ بیاثر از مرغ گرفتار من است
۳
از غمش مردم و، گر شکوه کنم شرمم باد؛
آخر این غم که مرا کشت غم یار من است!
۴
من و آن درد که هر چند بزاری کشدم
خلق را رشک بجان کندن دشوار من است!
۵
دوش پرسیدم از آذر سبب رنجش دوست
گفت از صبر کم و شکوهٔ بسیار من است!
نظرات