
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۲۲
۱
آنچه از مکتوب من ظاهر نشد، نام من است؛
و آنچه قاصد را بخاطر نیست، پیغام من است
۲
غیر، بر من میبرد حسرت، که هم بزم توام؛
کاش نوشد قطره یی زین می که در جام من است
۳
میتوانم از تغافل بر سر رحم آرمت
دشمن من این دل بی صبر و آرام من است
۴
در خیال جستن از دام من آن وحشی غزال
من باین خوش کرده ام خاطر که در دام من است!
۵
آذر آن ظالم که بیموجب مرا بدنام کرد
هیچ میگوید که این بیچاره بدنام من است؟!
تصاویر و صوت

نظرات