آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۶۵

۱

ما را دگری جز سگ او یار نباشد

او را اگر از یاری ما عار نباشد

۲

چندان ستمم از تو خوش آید که چو پرسند

از ضعف مرا قوت گفتار نباشد

۳

میلت به پرستاری کس نیست، وگرنه

کس نیست که از درد تو بیمار نباشد

۴

فریاد، که در کوی تو از اهل وفا نیست

یک نامه که در رخنه ی دیوار نباشد

۵

صیاد مرا، دل نکشد جانب گلشن؛

تا ناله ی مرغان گرفتار نباشد

۶

کارم شده، احوال من از غیر چه پرسی؟!

بگذار بمیرم، بمنت کار نباشد

۷

تا چند کنی شکوه ز بیطاقتی آذر؟!

خاموش، که همسایه، در آزار نباشد؟!

تصاویر و صوت

نظرات