آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۶۹

۱

یار بهر خاطر اغیار زارم می‌کشد

من به این خوش می‌کنم خاطر، که یارم می‌کشد

۲

وعدهٔ وصلم به محشر می‌دهد، در زیر تیغ؛

می‌کشد، اما ز لطف امیدوارم می‌کشد

۳

در قفس داغ فراق گل، جگر می‌سوزدم

در چمن غوغای زاغ و نیش خارم می‌کشد

۴

در وطن، ناسازی از اغیار، خونم می‌خورد؛

در غریبی، یاد یاران دیارم می‌کشد

۵

تا نگویند از برای خاطر غیر است، کاش

وقت کشتن گوید از بهر چه کارم می‌کشد

۶

بی‌گل روی تو، گریان چون روم سوی چمن؛

خندهٔ گل، گریهٔ ابر بهارم می‌کشد

۷

آنکه گر خواهد، تواند کشتنم از یک نگاه

چیست یارب جرم من، کز انتظارم می‌کشد؟!

۸

گر کشم می، آتشم بر جان زند روز فراق

ور ننوشم یک دو جام آذر، خمارم می‌کشد!

تصاویر و صوت

نظرات