
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۷۰
۱
آمد شب و، وقت یا رب آمد!
یا رب چکنم؟ دگر شب آمد!
۲
همسایه، شنید یا ربم را
از یا رب من، به یارب آمد
۳
ای دوست بگو بکویت امشب
دشمن بکدام مطلب آمد؟!
۴
کز راه هزار بدگمانی
جانم صدبار بر لب آمد!
۵
از خال سیاه کنج چشمت
امروز بچشم من، شب آمد
۶
خلقی بگمان، که پیشم این روز
از گردش چشم کوکب آمد
۷
دردی دارد دلم که درمانش
.......................ب آمد
۸
جان سوخت ز سوز عشقم آذر
تو پنداری بتن تب آمد
نظرات