آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۷۴

۱

پس از کشتن، نه بر سر قاتلم از کین نمی‌ماند

چو میرد کس، طبیبش بر سر بالین نمی‌ماند!

۲

ز خسرو تلخ شد فرهاد را چون کام، دانستم

که شیرین کام خسرو نیز از شیرین نمی‌ماند

۳

به روی من که بودم باغبان، در بستی و غافل

که در باغت گل از بسیاری گلچین نمی‌ماند

۴

خطر دارد دل و دین هر دو در عشق تو؛ می‌دانم

مرا گر دل نماند امروز، فردا دین نمی‌ماند

۵

دو روزی گر ز من رنجد سگ کویت، نیم غمگین

که هرگز دوستان را در دل از هم کین نمی‌ماند

۶

شب هجرت ندارم دوستی بر سر چو بیماری

که روز مرگ، هیچش دوست بر بالین نمی‌ماند

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۳۰۶

نظرات