
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۸۶
۱
جانم، از جانان حکایت میکند
عندلیب از گل روایت میکند
۲
بینوا، افتاده از گلشن جدا
«از جداییها شکایت میکند»
۳
خسروی از بخت برخوردار باد
کاو رعیت را رعایت میکند
۴
میکشد هجرم، ولی گر قاصدی
از حما آید، حمایت میکند
۵
آنکه میرنجد ز من، گاهی که غیر
پیش او از من سعایت میکند
۶
عاقبت دردی کزو در دل مراست
در دل او هم سرایت میکند
۷
از تغافل کشتن آذر خطاست
خندهای او را کفایت میکند
نظرات