آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۸۸

۱

مرغان اولی اجنحه، کاندر طیرانند

از حسرت مرغان قفس بیخبرانند

۲

در حیرتم از دردکشان کز همه عالم

دارند خبر، گرچه ز خود بیخبرانند

۳

جز من، دگران را مکن از جور خود آگاه

آنانکه ندارند غم جان، دگرانند!

۴

ای خضر ره عشق، غم ما مخور، اما

این تازه ز ره گمشدگان، نوسفرانند

۵

در بزم وصال تو، بخود میطپدم دل؛

از رشک دو چشمم، که برویت نگرانند

۶

از باغ چه گل رفته که گلها همه آذر

خونین مژه خونین دل و خونین جگرانند؟!

تصاویر و صوت

نظرات