آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۹۱

۱

کسی کز رشک نتواند که روزی با منت بیند

چه خواهد کرد اگر شب دست من در گردنت بیند؟!

۲

شهید عشق، وقتی دامنت گیرد، که در محشر

نشانی جز نشان خون خود بر دامنت بیند

۳

چه میپرسی زمن، کز دوست ای همدم چها دیدی؟!

الهی آنچه من از دوست دیدم، دشمنت بیند!

۴

ندارد دیده هر دم تاب دیدارت، مگر گاهی

چو ماه از گوشه ی بام و، چو مهر از روزنت بیند!

۵

به تن پیراهن صبرم قبا شد، دیده ام تا کی

چو گل با هر خس و خاری بیک پیراهنت بیند؟!

۶

هزارت بلبل خوش نغمه هست و، آذر از غیرت

نمی‌خواهد به جز خود بلبلی در گلشنت بیند

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۳۱۳

نظرات